همین الان دلم میخواست دست کنم زیر سینهی چپم و دلم رو بکنم بندازم جلو گربهای که زیر پنجرهام چسناله میکنه. اما فکر کنم زیادی خوش به حالش میشد. کی یه دل کمکارکرده میخواد که فوق فوقش سه بار عاشق شده. پس اگه اجازه بدید دلم رو نگه میدارم برای خودم و سعی میکنم جفتکهاش رو تحمل کنم. تا الان تحمل کردم، لابد بعد از این هم میتونم دیگه. خب؛ چه خبر؟ درد و غم تازه چی تو آستین دارید؟ بیایید بشینیم دور هم ببینیم کدوممون از اون یکی بدبختتریم.
+ نوشته شده در جمعه 3 تير 1401ساعت 15:59 توسط نگین سالاری
|